دلم تنگ شده...
برای عکس هایی که پاره کردم و
سوزاندمشان...
برای دفتر خاطراتم که مدتهایت دیگر چیزی در
آن نمی نویسم...
حتی برای آدم های حسودی که دور و برم
می چرخیدند و خیلی دیرشناختمشان
برای بی خیالی و آرامشی که مدتهاست دیگر
ندارمش...
خنده هایی که دارم فراموششان می کنم...
و برای خودم که حالادیگرخیلی عوض شده ام!!!
کارم به جایی رسیده که این روزها
حتی اگر خون گریه کنم
عمق همدردی دیگران با تو یک کلمه است:
" آخی"
همه شان همین گونه اند
امشب به قصه دلت گوش می کنند...
فردا تو را مانند قصه از یاد می برند...
ولی تو!
تنها تو...
بارانی ات را بپوش و در آغوش بگیر مرا...
ابر،ابر گریه دارم...!!
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
چه خواننده اى رو دوست دارى؟؟؟
آمار سایت